×

دنده عقب در مه غلیظ؛
دقیقا چه بر سر تراکتور آمد؟ (گزارش)

  • کد خبر: 226843
  • 17 دی 1400
  • بحث واگذاری تراکتور به مس سونگون گرچه خوشحالی هواداران این تیم را به همراه داشته ولی به حدی کنگ است که هنوز مشخص نیست دقیقا قرار است چه شود؟!
    دقیقا چه بر سر تراکتور آمد؟ (گزارش)
  • به گزارش نوبر خبر؛ وقتی شما یک دارایی دارید (ملک، ارز، کارخانه و…) غریزه طبیعی حکم می کند که برای موفقیت آن تلاش کنید و اجازه ورود به عواملی که باعث تضعیف این دارایی می شوند را ندهید. تراکتور وقتی خصوصی شد همه خوشحال شدند که این اتفاق قرار  است رخ دهد. اما چرا اینطور نشد؟

    این تیم فاصله یک تازه وارد در لیگ تا یک تیم مدعی را به واسطه هواداران منحصربفردش خیلی سریع تر از حد معمول طی کرده و توجهات و مهمتر از آن توقعات هم به طبع آن خیلی زود بالا رفت. در این میان تراکتور به ایده آلی برای رسیدن به محبوبیت و قدرت تبدیل شد تا توپ از خط زمین فوتبال کمی خارج شود؛ البته هنوز اوت اعلام نشده بود!

    از ستاره های سرباز تا آرتیست های گران!

    تغییر مالیکت در دو مقطع برای تراکتور نتیجه یکسان با انگیزه هایی کاملا متفاوت به همراه داشت. مورد اول چند سالی به طول انجامید و در نهایت با رتبه دهم و پنجره بسته به پایان رسید. مورد دوم هم چند روز پیش با رتبه سیزدهم و پنجره بسته به پایان رسید! هر دو مورد اما شروع های بسیار خوبی داشتند! ستاره های بزرگ در دو مقطع به صورت کاملا فله ای در تیم سرازیر شدند دریغ از پشتوانه سازی و ساختن تیمی در سایه از بازیکنان جوان و آینده داری داری که در این خطه کم نیستند؛ نتیجه همین است که می بینیم، تراکتور طی یک دهه اخیر به اندازه انگشتان یک دست هم تولید ستاره نداشته و مصرف کننده مطلق بوده است. همین یک مورد که جزو الزامات و بدیهیات در باشگاههای حرفه ای و نیمه حرفه ای و حتی آماتور به شمار می رود نشان می دهد که چرخه در تراکتور معیوب بوده و نیاز به بازنگری اساسی در سیاست ها وجود دارد.

    مشکل مالی؛ قطره از دریا نه ولی جرعه از لیوان

    کافی است به وب سایت دریک مراجعه و نگاهی به فعالیت های اقتصادی آن بیاندازید. خیلی زود متوجه خواهید شد که بدهی های فعلی که خیلی ها آن را عامل بحران موجود می دانند، در برابر توان مالی حاصل از این فعالیت ها، شوخی بیش نیست؛ مقیاس مورد نظر قطره از دریا نه ولی جرعه از لیوان میتواند باشد! پس مشکل چیز دیگری است. پشت پرده واگذاری هیچ گاه روشن نشد و این بزرگترین ابهام موجود است؛ ابهامی که شاید پاسخ همه سوالات باشد. از این موضوع عبور می کنیم چون هیچ سند رسمی برای صحبت کردن در موردش موجود نیست ولی یقینا تاثیر زیادی در شرایط داشت و بدبینی های بزرگی ایجاد کرد.

    آغوش باز به روی ویروس ها

    تراکتور در این یک دهه هیچ گاه ثبات را تجربه نکرد. این مورد مهم که در کنار مسائل مالی، الزامی بزرگ به حساب می آید در دوران خصوصی به اوج خود رسید در حالی که تصور می شد اوضاع تفاوت پیدا می کند. اعداد و ارقام مربوط به تغییرات طی این چند سال، عجیب و غیر معمول بودند. همین تغییرات به خوبی نشان داد که ساختار در تراکتور معیوب است و تا زمانی که چنین ساختاری ادامه داشته باشد، نه آکادمی پویا داریم، نه هوادار راضی است، نه تیم حالت عادی خواهد داشت و نه درهای باشگاه به روی ویروس هایی که هر لحظه مترصد فرصت برای ورود هستند مستحکم خواهد بود.

    آوارهای میلیاردیِ خود ساخته

    مقصود از ویروس افرادی هستند که تخصص دارند وارد باشگاهها شده، اعتماد سازی کنند و با چند مدیر، بازیکن و مربی ویژه برای خود در تیم، حکومتی خودمختار تشکیل و خون بمکند… نتیجه پرونده های میلیاردی، بی ثباتی ها و حضور افراد غلط در این چند وقت اخیر بود که سود خوبی برای یک عده داشت. افردی که صرف نزدیکی به مدیران وقت باشگاه در مقاطع مختلف به عنوان مذاکره کننده با بازیکنان خارجی پای میز مذاکره نشستند، بی اینکه علمی در این مورد داشته باشند، بخش دیگری از این ویروس هستند که شاید نفع مادی نداشته باشند ولی مبلغ ضررهایی که برای باشگاه داشتند سرسام آور است. این تخصص بسیاری از ایجنت های خارجی است که با یک تیم حقوقی قوی، بازیکنان و مربیانی که مشکل جسمانی بزرگ دارند یا چند سالی است از میادین حرفه ای دور هستند را به باشگاههایی غالب کنند که نماینده آنها پای میز مذاکره فاقد علم و دانش کافی هستند؛ نتیجه روشن است؛ آوار چند ده میلیاردی حاصل از قراردادهای فورچونه، کنسانت و حمزاوی روی سر تراکتور! آواری خودساخته که بی اعتمادی، تنش و دلسردی بزرگ به همراه داشت.

    دنده عقب در مه؛ نقطه سر خط…

    قدرت کاذب مالک، علم ناکافی برای مدیریت، چرخه معیوبی که طی آن چشم ها برای پول فقط به مالک دوخته می شود، بن بست درآمدزایی از طریق فوتبال، تصمیمات بی مورد و احساسی برای فروکش کردن آنی اعتراضات و صبری که دیگر جایی در فوتبال آذربایجان ندارد. این ها بخشی دیگر از چرخه معیوبی هستند که کار را به اینجا کشاند. انتقال و پشت پرده های مسکوت آن باعث شد تا مالک باشگاه و نزدیکانش برای فرار از فشارها چند بار در مقاطع مختلف از واگذاری خبر بدهند و بر اوضاع مسلط شوند ولی این بار تاکتیک جواب نداد و گروهی دیگر وارد گود شده و قهرمان داستان عوض شد؛ درست مثل چهار سال قبل که بی هیچ برنامه ای و طی یک فرایند بی پشتوانه و احساسی تیم خصوصی شد.

    قطعا مسیر درست در فوتبال روز دنیا خصوصی سازی است ولی تراکتور بعد از چهار سال دوباره رو به عقب برگشت. این حرکت رو به عقب در حالی انجام می گیرد که فردا روزی در صورت آسیایی شدن تراکتور مشخص نیست بحث مالکیت مشترک برایش مشکل سازی خواهد شد یا خیر. هر اتفاقی که در ادامه رخ خواهد داد باید به گونه ای باشد که تراکتور به همان تیمی تبدیل شود که در زمین فوتبال نتایج مورد نظر هوادارانش را کسب و دوباره نمادی برای خطه آذربایجان  باشد نه ابزاری برای نیل به اهداف شخصی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شخصیت های حقیقی و حقوقی… هوادار تراکتور چیز زیادی نمی خواهد جز تیمی که شنیدن نامش موجبات شادی او را فراهم کند نه سریالی تکراری از مشکلات و حواشی که دیگر عادی نیست و باید مقابلش یک نقطه پررنگ گذاشته و از سر سطر شروع کرد؛ سطری که در آن همه چیز شفاف  و تیم به معنای واقعی مردمی باشد نه در کلام.

    اخبار مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *