به گزارش نوبر خبر؛ باشگاه تراکتور به عنوان یکی از قدیمی ترین و محبوب ترین باشگاههای فوتبال در این شناخته می شود. این تیم بعد از اینکه حضور موفقی در اولین دوره لیگ برتر نداشت و به لیگ دسته یک سقوط کرد، طی یک تلاش قابل توجه در اواخر دهه هشتاد شمسی به سطح اول فوتبال ایران برگشت. این بازگشت را می توانیم نقطه عطفی در تاریخ ورزشی تراکتور بنامیم؛ نقطه عطفی که طی آن تراکتور از تیمی شهرستانی که حساب زیادی روی آن باز نمی شد به تیمی مدعی با کلی خصوصیت منحصر به فرد و جذاب تبدیل شد. از آنجا بود که اهالی فوتبال دریافتند که بایستی حساب ویژه ای روی این تیم باز کنند.
تراکتور در طول یک دهه اخیر دوران پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. دورانی که دو قهرمانی در جام حذفی برای این تیم به همراه داشت. سر خ پوشان فوتبال آذربایجان در رقابت های لیگ برتر هم چندین تلاش ناموفق برای کسب عنوان قهرمانی داشته اند که مهمترین و معروف ترینش مربوط به لیگ چهاردهم می شود؛ جایی که تراکتور در یک قدمی کسب عنوان قهرمانی لیگ برتر قرار داشت اما اتفاقاتی رخ داد که آن شب تاریخی به شبی تلخ و آزار دهنده برای هواداران تراکتور تبدیل شد. اما یک نکته بسیار مهم در آن فصل وجود داشت که با حضور رسول خطیبی در تراکتورِ فعلی می تواند به آن با نگاهی ویژه و موشکافانه تر نگریست.
تراکتور در لیگ چهاردهم و پیش از اینکه هنوز خبری از واگذاری اش به بخش خصوصی باشد، با رسول خطیبی پای به مسابقات لیگ برتر گذاشت. سرمربی جوان تبریزی طی یک تصمیم قابل احترام و موفق تعداد قابل توجهی از بازیکنان بومی فوتبال آذربایجان را در تراکتورِ آن دوره به کار گرفت. شیوه کاری خطیبی در آن مقطع بی هیچ شو و دکوری در راستای میدان دادن به استعدادهای ناب فوتبال آذربایجان قرار داشت و نتیجه آن نیز کسب عنوان قهرمانی نیم فصل اول بود. در شروع دور برگشت آن دوره اما اتفاقاتی رخ داد که در نهایت به جدایی زودهنگام خطیبی و حضور تونی به عنوان جانشین او منجر شد.
آثار حضور خطیبی و افکار او اما در تراکتور چندین سال دیده شد؛ استفاده از چهره هایی چون محسن دلیر، سامان نریمان جهان، فرشاد احمدزاده، فردین عابدینی، احمد کامدار، حبیب گردانی و خیلی از استعدادهای جوان و بومی دیگر در آن مقطع باعث شد تا یک بار دیگر فوتبال ایران متوجه غنای خاک آذربایجان شود؛ خاکی که ستاره های زیادی با بازی روی آن به چهره هایی شاخص در ایران و آسیا تبدیل شده بودند. در ادامه اما مدیریت های پرنوسان، ناکارامد و بی ثبات فرصت بهره برداری مناسب از این فرصت ناب و تداوم بخشیدن به آن در جهت تبدیلش به یک چرخه همیشگی را از تراکتور گرفت.
این گونه بود که تیم تراکتور با وجود حضور استعدادهای ناب، سراغ ستاره های گرانقیمتی رفت که در مقاطع مختلف جز هزینه چیز دیگری برای این تیم به همراه نداشتند. چاره کار خصوصی شدن بود؛ این اتفاق با ورود محمدرضا زنوزی، مالک متمولی که حضور موفقی در گسترش فولاد تبریز داشت رخ داد و تراکتور وارد جرگه تیم های خصوصی شد. علی رغم حمایت های مالی قابل توجه از سوی مالک، مدیریت ضعیف و ناپایداری که در باشگاه تراکتور طی چند فصل اخیر شاهد بودیم مانع بزرگی بود که مقابل موفقیت های این تیم قرار داشت؛ مانعی خود ساخته که نیاز به حریف را از یاد برده بود چرا که به حد کافی توان و تمرکز را از کل مجموعه گرفته بود.
این چرخه باطل تا همین چند وقت پیش نیز ادامه داشت به گونه ای که تراکتور در رسانه های گوناگون به نماد تغییرات گسترده تبدیل شد و بی ثباتی به امری بسیار عادی در این باشگاه تبدیل شده بود. تا این که آینه شکست؛ بازگشت به عقب همیشه هم بد نیست؛ مثل تصمیمی که تراکتوری ها در پایان نیم فصل اول لیگ بیستم گرفتند و با جلب رضایت رسول خطیبی بعد از حدود ۷ سال بار دیگر این مربی تبریزی را روی نیمکت تیم شان نشاندند؛ باشد که برخی ها این خرده را گرفتند که اگر رسول خوب بود چرا آن زمان اجازه کار به او داده نشد و اگر هم بد بود چرا در این مقطع بار دیگر هدایت تراکتور به او سپرده شد. در ادامه اما اتفاقاتی را شاهد بودیم که نشان داد اگر فوتبال آذربایجان بخواهد می تواند روی پای خود بایستد؛ بی نیاز از خیلی چیز های دیگر که شاید در فوتبال مریض کشور، به الزاماتی هزینه بر ولی کم بازده تبدیل شده اند.
تراکتور در فرصت کمی که برای آماده شدن جهت حضور در لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۲۱ داشت با تکیه بر تفکرات رسول خطیبی و جذب چند چهره بومی هواداران خود را امیدوار به تکرار روزهایی کرد که در لیگ چهاردهم انتظارش را می کشیدند اما تصمیمات پرحاشیه و سرشار از نقد مدیریت وقت مانع از آن شد. بازگشت سامان نریمان جهان، پیمان کشاورزی و پیمان بابایی به تراکتور در راستای همین پروژه صورت گرفت و سرمربی سرخ پوشان بار دیگر با افزودن اسانسی که یک بار آن را با موفقیت امتحان کرده بود، شور، هیجان، انگیزه و تعصب را در تیمش به حدی رساند که تی تی های متعصب آن را می خواهند و طالبش هستند. تراکتور به عنوان یکی از چهار نماینده ایران در آسیا نمایش تحسین برانگیزی داشت؛ این تیم بدون باخت به کار خود در دور گروهی پایان داد و این در حالی بود که هیچ کدام از ۱۹ تیم دیگر چنین توفیقی نداشتند؛ شاگردان خطیبی جز بازی اول در ۵ دیدار بعدی هیچ گلی دریافت نکردند و با وجود کمبود بازیکن و خستگی چهره های کهنه کار خود به چهره هایی تکیه کردند که بازی دادن به آنها نیاز به جراتی داشت که کادر فنی فعلی به خوبی از آن برخوردار است.
با یک گل بی شک بهار نمی شود اما اتفاقاتی که طی سال های اخیر برای باشگاه تراکتور رخ داده باعث شده تا چنین موفقیت هایی به کور سوی امیدی تبدیل شود که هواداران این باشگاه امیدوار به تحقق رویاهای بزرگ شان شوند؛ رویاهایی که زمانی خیلی دست یافتنی و ملموس به نظر می رسیدند اما بعدها دست نیافتنی و غیرممکن تر شدند؛ زمانی که برخی مدیران پای دلالان را به باشگاه باز کردند، زمانی که پای استعدادهای ناب فوتبال آذربایجان به تیم بسته شد و زمانی که تراکتور با تراکتوری ایده آل هوادارانش خیلی فاصله داشت… اما این روزها فعلا همه چیز خوب است به امید اینکه همین گونه نیز پیش برود… این ها همه نشان می دهد که تراکتور برای آن که تراکتور محبوب هوادارانش باشد بایستی همواره روی برخی اصول اساسی پایبند باشد.
دیدگاهتان را بنویسید